داستانک های چوبی

دورۀ جدید - مدیریت جدید

داستانک های چوبی

دورۀ جدید - مدیریت جدید

این هم جناب شیطان

: بالاخره  بعد از چهل سال تلاش تونستی

  با شیطان ملاقات کنی ؟

: بله ، اما !!!!

: اما چی؟

: بماند !!!!!

: چرا از اول تصمیم گرفتی دنبال شیطان بری ؟

: چون وعدۀ خدا نسیه بود و وعدۀ شیطان نقد .

: سر چی با شیطان معامله کردی ؟

:به ازاء رسیدن به قدرت کامل، چیزهای

بی ارزشی مثل وجدان و شرف و انسانیت

 را زیر پا گذاشتم .

: راستی شیطان چه شکلی بود ؟

: بین خودمون باشه، وقتی رفتم توی تالار

 مخصوص ِ کاخ ابلیس ،منو بردن جلو یک آینه

 قدّی ،گفتن این هم جناب شیطان !!!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد