داستانک های چوبی

دورۀ جدید - مدیریت جدید

داستانک های چوبی

دورۀ جدید - مدیریت جدید

خواب آزادی

پرنده ای که بالش راشکسته اند

 ودهانش را بسته ، که نخواند

در قفس زندانی

قفس درون یک اتاق نیمه تاریک

اتاق نیمه تاریک، سلولی از یک زندان بزرگ

و این زندان در ناکجا آباد ستمزار

گاهی  می اندیشم

که آن پرنده منم

و شگفت نیست  که چرا هنوز زنده ام

 چون همیشه خواب آزادی می بینم

و خواب بهار و باغ

و خواب دستی  که بر زخم هایم مرهم می نهد

دهانم را بازمی کند

و قفس را از سلول و زندان بیرون می برد

 و در آسمان آبی

 و برفراز سرزمینی سبز رهایم می کند

تا با هزاران پرندۀ آزاد شدۀ دیگر

به پرواز درآییم

و سرود خوشبختی بخوانیم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد