مارها و عقرب های خونۀ اون
تمام محله رو پر کرده بودن
مردم هم خونش رو آتیش زده بودن
اونم وسط آتیش گیر کرده بود و
فریاد می کشید .
زن وحشت زده از خواب پرید از پنجره
دید دود غلیظی از اون ور حیاط ،طرف
اطاق مرد عملی بلند شده.