داستانک های چوبی

دورۀ جدید - مدیریت جدید

داستانک های چوبی

دورۀ جدید - مدیریت جدید

انتظار یک مادر


اون روز بعد از ظهر همۀ همکاران بخش، توی اطاق

ما برای مراسم خداحافظی با خانم سلیمی جمع

شده بودند . خانم سلیمی بازنشسته شده بود و

قرار بود از هفتۀ اینده یک همکار جدید جانشین او

بشود .هدیه ای برای او خریده بودیم و می خواستم

از طرف همۀ دوستان به او تقدیم کنم که در باز شد

و آقای رئیس وارد اطاق شد و پشت سرش جوانی

سی و یکی دو ساله . کمی جا خوردیم ولی با خنده

و خوش وبش رئیس با خانم سلیمی اوضاع به حال

عادی برگشت . همه در انتظار دونستن علت

حضور غیر مترقبۀ ایشان سکوت کرده بودیم، که

خودش به صدا در اومد و گفت: الان فرصت مناسبی

است که جانشین خانم سلیمی رو به خود ایشون

و بقیۀ دوستان معرفی کنم، آقای روزبه روادار

کارشناس ارشد مدیریت که علیرغم جوانی، سوابق

تجربی بسیار خوبی هم دارند. بقیۀ حرف های

آقای رئیس رو متوجه نشدم چون دیدم خانم سلیمی

به محض شنیدن اسم همکار جدید رنگش پرید و

روی صندلیش از حال رفت.اوضاع بهم ریخت و همه

متعجب و مبهوت ومن دنبال به حال آوردن اون

بندۀ خدا بودم. از حضار خواهش کردم اطاق رو

خلوت کنند .چند دقیقه بعد وقتی خانم سلیمی

چشم باز کرد اولین چیزی که گفت این بود که

بگید روزبه بیاد پیشم ........

روزبه روادار همان فرزند خانم سلیمی بود که

پس از طلاق از شوهرش، یک عمر در آرزوی

 دیدن او انتظار کشیده و حسرت خورده بود.