داستانک های چوبی

دورۀ جدید - مدیریت جدید

داستانک های چوبی

دورۀ جدید - مدیریت جدید

شتر

حاکم : دستور بده چند تک تیر انداز

              اطراف قصر مستقر شوند تا هر

          شتری که احیانا نزدیک شد بزنند

داروغه : قربان  ، شتر را  بزنند؟

حاکم : بله چون  ذلیل مرده ،حاکم

                قبلی را خواب دیدم که

             می خندید  و می گفت بالاخره

            این شتر در خونۀ تو هم خوابید .

داروغه : عجیبه .اتفاقا نگهبانان خبر

          آورده اند که یک قطار30 نفرۀ شتر

           از دیشب پشت دروازه خوابیده اند.

حاکم : یعنی کار از کار گذشته؟

داروغه: چه عرض کنم قربان .

ایران خانم : طلاق،طلاق،طلاق


این بار با تمام وجودم فریاد زدم طلاق طلاق طلاق

و اون با صدای نکره اش نعره زد که مرگ مرگ مرگ

 یعنی که تا دم مرگ باید من رو تحمل کنی

از یک لحظه غفلتش استفاده کردم و به سمت در دویدم

هنوز پایم را از چهار چوب بیرون نگذاشته بودم که مثل

اجل معلق رسید و در را با شدت  بست و فشار داد .

پایم لای درگیر کرد و له شد ،از درد بیحال شدم

ولی خنده های هسیتریکی را که از دهان گشادش

بیرون می زد  می شنیدم.

کشان کشان مرا به انباری برد و در را برویم قفل کرد.

اما این آقا مراد زرنگ و زورمند یه چیزی رو فراموش

 کرده بود تلفن همراهم.

برای همین هم دو ساعت بعد داداشام و چند نفر دیگه

از دوستاشون اومدند کمکم. اول  منو از تو زندونم

خلاص کردن بعد اون لندهور رو تا می خورد زدند

بعد پنج شش تا امضا از چند تا چک و سفته تا

واگذاری حق پیگیری قانونی طلاق به یک وکیل رو

 ازش گرفتن و دست آخر انداختنش تو همون

هلفتونی با یه کیسه نون و چند بطری آب .

چند ماه بعد حکم طلاق صادر شد و اقا مراد

به خاطر چند تا ارچک ها و سفته هایی که

دست ما داشت رفت زندان که حالا حالاها

آب خنک بخوره. ولی باز هم جبران چند ده

 سال زجری که به من داده بود نمی شه .

بزودی سقوط درخت هزار ساله


ایراندخت: خدایا این کابوس طولانی کی تموم میشه

ایران خانم:  متأسفانه کابوس نیست عزیزم ، واقعیته

ایراندخت :حالا هرچی ، تا کی ادامه داره ؟

ایران خانم :چیزی نمونده

ایراندخت: سال هاست همه این وعده را میدند

ایران خانم :نه این بار فرق میکنه

ایراندخت :چطور ؟

ایران خانم:این ها تو این سال ها داشتن نا آگاهانه

به دست خودشون تیشه به ریشه خودشون می زدند.

 این درخت  هزارساله بزودی طوری با سر و  صدا

میافته که خیلی ها فکر می کنند زلزله شده .ولی

باید خیلی مواظب باشیم، چون وقتی افتاد هزاران

 هزار مار و عقرب و حشرات و جک و جونور موذی

 دیگه که سال ها توش لونه کرده بودن  با قیافۀ

آدما میان بیرون و متل ویروس کرونا همه جا رو

آلوده می کنند.

 

ایران خانم و عاقبت کار

حاصل زندگی من از زندگی چهل ساله با او چه بود؟

چهل سال شکنجه روحی و جسمی، چهل سال غارت

ثروت عظیمی که از پدر و مادرم برایم به ارث

 رسیده بود و او همه را تبدیل به برج های بلند

کرد وخودش  در بالاترین نقطه ،در پنتهاوس

یکی از بهترین آنها ساکن شد و مرا در یک خانۀ

 مخروبه در حاشیۀ شهر با جیرۀ بخور و نمیر

تنها گذاشت.شما بگویید با او چه باید

می کردم ؟ بارها با زور و یا اعمال نفوذ مانع

 از ارائه دادخواست طلاق من در دادگاه شد.

شما بگویید من چگونه باید ازاین جهنم خلاص

 میشدم .بله اعتراف می کنم قضیه را برای یکی

از اون دخترایی که هر شب برای عیش و نوش

به آپارتمانش  می برد  روشن کردم و با کمک

 اوبه خلوتش راه پیدا کردم  یواشکی توی

مشروبش دارو  ریختم و جسم کثیف و نیمه

 بیهوش او را از تراس به پایین پرتاب کردم

تا هم خودم آسوده بشوم و هم درسی

 برای رهایی به دیگران که سرنوشتی مانند

من داشتند داده باشم .

تراژدی ازدواج دوم ایران خانم

ایران خانم که شب جمعه رفته بود

سر خاک امواتش ، در حسرت روزهای

خوش گذشته و یاد شوهر قبلیش اوس

 مم رضا ،گریۀ سیری کرد و برگشت خونه .

اوس مم رضا با وجود این که ایران خانم

رو خیلی دوست داشت ولی یه خورده

 هم سر و گوشش می جنبید و  گاهی

الواطی می کرد و جوابگوی گله های

ایران  هم نبود .تازه این آخریا دست بزن

 هم  پیدا کرده بود .با همۀ اینا انگاری

خوشی زده بود زیر دل ایران خانم  که

پاشو کرده بود تو یه کفش که باید منو

 طلاق بدی.  

البته از شما پنهون نباشه پیشنماز مسجد

 سرکوچه هم خیلی تو گوشش خونده  و

هواییش کرده بود که یه حاج آقایی هست

 خیلی مومن و با خدا اگه زن اون بشی

سعادت دنیا و آخرت نصیبت می شه .

 خلاصه  ایران خانم با دعوا و کشمکش

 زیاد تونس طلاقشو از اوس مم رضا  بگیره.

و زن اون حاج آقا بشه . و شد آنچه شد

که خدا نصیب گرگ بیابون نکنه.

برای همین هم ایران خانم در تمام این

سال های فلاکت بار ، وقت و بی وقت به

روح اون پیش نماز گور به گور شده لعنت

 می فرسته که اون رو تو هچلی انداخت

 که مسلمان نشود کافر نبیند!!!!

حالا علت واقعی گریه های ایران خانم

 رو  دونستید؟