-
جدائی
دوشنبه 29 خردادماه سال 1391 17:57
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 بغض گلوی هو دوی ما رو گرفته و چشمامون اشک آلود بود. ناراحتی ها و دلخواسته هاشو بریده بریده و هق هق کنان می گفت: چرا این قدر دور ، چرا تهران... دلم خوش بود تو یکی نزدیک من باشی ... پسرا رو که خیلی دیر به دیر می بینم.. خواهرت هم که رفت خارج و .... تا بیاد نفس تازه...
-
کافی شاپ
یکشنبه 28 خردادماه سال 1391 22:57
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 به بهانۀ جمع کردن فنجان ها و گرفتن سفارش جدید به میز نزدیک شدم و در حین کار پرسیدم : راستی دو سه هفته است که از سیما خانم خبری نیست یکی از خانم ها گفت : ایشون از کارش استعفا داده و رفته خارج . دوباره پرسیدم : با خانواده یک نفر دیگه از اون جمع جواب داد : خانواده ؟...
-
عروسی
جمعه 26 خردادماه سال 1391 22:33
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 صدای جیغ خواننده پاپ از قسمت مردونه شنیده می شد . طبق معمول قسمت زنونه ، نمایشگاه مد و زیبایی بود این مراسم عروسی هم تا اینجا تفاوتی با بقیه نداشت تا وقتی عروس و داماد وارد شدند . عروس زیبا و خوش قد و بالائی و دامادی خوش تیپ که.... که ... اندکی می لنگید و به سختی...
-
آش ناپز
جمعه 26 خردادماه سال 1391 14:17
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 اون سال وقتی اهالی محل با خوشحالی و امید تو صحن مسجد آش نذری بار می گذاشتن اگر می دونستن این آش شله قلمکار چه سرنوشت عجیب و شومی پیدا می کنه حتما یه تصمیم دیگه ای می گرفتن. بله.. اون زمان بیشتر اهل محل از پیر و جوون و زن و مرد اومدن و با سلام و صلوات آش رو به هم...